کد مطلب:315375 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:351

اعتراف ابن ابی الحدید به فضایل امیرالمؤمنین
و همین بیان را ابن ابی الحدید مفصلا در شرح نهج البلاغه گفته آنجا كه گوید:

فاما فضائله فانها قد بلغت من العظم و الجلال و الانتشار و الاشتهار مبلغا تا آن كه گفته ما اقول فی رجل اقر له اعدائه و خصومه بالفضل و لم یمكنهم جحد مناقبه و لا كتمان فضائله و قد علمت انه استولی بنو امیه علی سلطان الاسلام فی شرق الارض و غربها و اجتهدوا بكل حیلة فی اطفاء نوره و التحریض علیه و وضع المعایب و المثالب له و لعنوه علی جمیع المنابر و توعدوا مادحیه بل حبسوهم و قتلوهم و منعوا من روایت حدیث یتضمن أو فضیلة لو یرفع له ذكرا حتی خطروا ان یسمی احد باسمه فما زاده ذلك الا رفعة و سموا و كان كالمسك كلما ستر انتشر عرفه الی اخر ما قال فراجع [1] .

و اما فضائل علی (ع) از جهت عظمت و شكوه و جلال و انتشار و شهرت در بین مردم به اندازه غیر قابل وصفی رسیده است... [تا آنجا كه می گوید] من چه بگویم در مورد مردی كه دشمنان و كینه توزان او خود به فضائل او اقرار كرده اند و با تمام تلاشی كه كردند برایشان مقدور نشد كه فضائل و مناقب او را پنهان كنند. و من نفهمیدم، با اینكه بنی امیه بر دستگاه حكومت اسلام در شرق و غرب عالم مسلط شدند و با تمام حقه ها و نیرنگهایی (كه داشتند) تلاش كردند كه نور (فضائل) او را خاموش كنند و [مردم را] بر علیه او تحریك كنند [و با اینكه سعی بسیاری كردند] در جعل عیب و نقص برای او و نیز او را بر بالای تمام منبرها لعن كردند و با كسانی كه او را مدح می كردند دشمنی نمودند و حتی آنان را زندانی كرده و یا به قتل رساندند و از بازگویی روایاتی كه فضیلتی از فضائل علی (ع) در آن بود و یا ذكر از او به میان می آورد منع كردند. تا جایی كه مردم را تهدید كردند كه نام علی را برای خود و فرزندانشان انتخاب نكنند، اما حاصل همه ی اینها چیزی نبود جز افزایش بزرگی و علو فضائل علی (ع) و او مانند مشك و عنبر است كه هر چه او را بپوشانند باز هم فضائل و مناقب او منتشر می شود.

نویسنده گوید: چون امام علیه السلام روح عالم است و عالم به منزله جسد اوست. پس چنانچه روح تدبیر جسد می كند و تصرف در او می نماید به آنچه از برای اوست از قوای روحانیه و جسمانیه، همچنین انسان كامل به توسط اسماء الهیه كه خداوند



[ صفحه 57]



نزد او ودیعه گذارده و تعلیم نموده او را، به منزله قوای روح مقدس او هستند، تصرف می كند در عالم و به توسط ملائكه مدبرات كه مأمور حكم او هستند تدبیر در امور عالم كائنات می نماید. به بیان دیگر امام و انسان كامل سلطان و خلیفة الله است و ممكنات رعیت و رعایای او هستند و رعایت آنها به طور انسب و الیق بر او لازم است.

پس چون حق سبحانه و تعالی در آینه ی دل انسان كه خلیفه اوست تجلی می كند و عكس انوار تجلیات از آینه دل او بر عالم فایض می شود و به وصول آن فیض باقی می ماند و تا این انسان كامل در عالم باقی است استمداد می كند از حق تعالی تجلیات رحمت واسعه ی رحمانیه و رحیمیه را و به واسطه اسماء و صفاتی كه موجودات عالم مظاهر و محل استواری آنهاست به ایشان می رساند. پس به واسطه استمداد او باقی می ماند فبوجوده بقیت الدنیا و بیمنه رزق الوری [2] ؛ پس به سبب وجود اوست كه دنیا باقی است و به مخلوقات روزی می رسد. پس اوست برزخ و واسطه ی فیض كه فرمود: مرج البحرین یلتقیان (19) بینهما برزخ لا یبغیان [3] ؛ [او خدایی است كه] دو دریای [علم علی (ع) و فاطمه (س) و یا دو دریای شور و آب شیرین را] درهم آمیخت (19) و میان آن دو دریا برزخ و فاصله ای است كه به حدود یكدیگر تجاوز نمی كنند (20).


[1] شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 1 ص 16 و 17.

[2] وسائل الشيعه ج 19 ص 310.

[3] سوره ي مباركه ي الرحمن آيه 19 و 20.